خانه‌ام بارانی‌ست.
از روزی که رفتی، ابرهای سیاه در خانه‌ام تجمع کردند.
چه تجمع هولناکی!
کاش بودی و نمی‌گذاشتی این‌گونه به فروپاشی من
ببارند!
اما آن‌ها باریدند،
آن هم با سلاح‌هایی از خاطراتت و صدای خنده‌هایت.
چه تجمع هولناکی!

دیوارهای خانه،
شاهدند بر این باران بی‌پایان،
شاهدند بر فروپاشی آهسته‌ی من،
که میان هجوم این ابرها
بی‌پناه ایستاده‌ام.

کاش می‌شد
این باران دست بردارد
از شستنِ آخرین تصویرت.
.
#احمد_بیگی 
از دفتر بی عنوان برای همه ‌به‌جز تو