اگر مرگ مرا فرا خواند،
تا از میانه‌ی آغوش تو،
بی‌خبر عبور کنم.
نه از روی خواسته، نه از سر انتخاب.

این رسم زندگی‌ست،
که میان ما و افق
هیچ راهی برای وداع نمی‌گذارد،
بی بوسه‌ای، بی کلامی،
مرا به دورترین دورها می‌برد.

اما تو بدان،
ای جان جاودانه‌ام،
نبودنم، ترک تو نیست،
بلکه تقدیر
میانمان حصاری از غبار کشید.

اگر لحظه‌ی رفتن برسد،
به آخرین نفس‌هایم اجازه خواهم داد
که تنها برای تو جاری شوند،
و قلبم تپش خود را 
به یاد تو نگه دارد.

و اگر خاموشی‌ام به گوشت رسید،
بدان که سکوت هم
آغوش تو را در خود دارد،

و در تپش‌های آرام زمین،
همچنان عاشقانه می‌تپم،
برای تو.
.
#احمد_بیگی 
از دفتر بی عنوان برای همه ‌به‌جز تو